فاخته

کوکو کوکو؟

فاخته

کوکو کوکو؟

بایگانی
پیوندهای روزانه

مسئله اینست

کوزه‌گر چنین جام لطیف می‌سازدُ باز بر زمین می‌زندش | ۵ نظر

مرگ من باید غرقگی توی دریا باشه. یعنی به انتخاب خودم خیلی سال بعد این کار رو بکنم. مردن توی دریا یه مردن معمولی نیست. فوق العاده ست که هرچی به سرم اومده تا اون زمان، با خودم ببرم زیر آب دریا. گفتنی نیست که چیا رو آدمیزاد ناچار میشه تحمل کنه. اما سپردنیه به آب دریا، غرق کردنیه زیر آب دریا. و فقط اینا نیست. من که سجده کردن به جلال دریا رو بلد نیستم. مردنِ توش رو ولی بلدم. این لحظات معنوی خشوع مقابل دریا که فقط یک بار در عمر من اتفاق میفتن.

ربط عکس به متن رو منم نمی‌فهمم. منتها خود متن بی‌ربطه؛ دیگه شما انتظارِ عکس مرتبط با متن نداشته باشین.

  • کوزه‌گر چنین جام لطیف می‌سازدُ باز بر زمین می‌زندش

نظرات  (۵)

  • ۰۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۰۴
  • بهار ،.

    • بخورمت من:*)
    پاسخ:
    دوسِت می‌دارم بهار🌷
  • ۰۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۲۴
  • بهار ،.

    • با دریا باید رقاصی کرد 

    با دلفینا غواصی کنی بری بشینی اون گوشه کنارای ساحل

    زل بزنی به اقیانوس و موج از آخرزمان بیاد و بیاد و مرگ و بکوبونه به سنگ شکنا به فانوس و تن کشتی ها 

    تو غرق بشی تو بزرگی زندگی

    ریه هات پر بشن از هوا قلبت گرم از فروغ آبی چشمات

    برای به همین سادگی رفتن و دل کندن

    زندگی های دیگه ای هم هست ریحون

    که تو پری دریایی باشی

    و قصه غصه ها کوچولو کوچولو
    پاسخ:
    آیات یک کتاب آسمونی که از بین لب‌های شیرین پیام‌آور زمینی می‌شنوم
    اما قاصد خوش خبر من
    همیشه باید برم دریا برای رقاصی
    به‌جز یک‌بار که آخرین باره و خیلی دور، خیلی سال بعد
    وقتی پیر شدم و دلم سجده به شُکوه مرگ رو میخواد
    می‌خوام به همون قشنگی که تو گفتی، پری دریایی باشم
    ولی پریای دریایی سن‌شون میره بالا
    از الان غرق می‌کنم خودمو تو بزرگی زندگی
    تا وقتی دریا بخونه
    ریحون که گور می‌گرفتی همه عمر
    دیدی که چگونه گور ریحون گرفت
    :))
  • ۰۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۱:۱۴
  • بهار ،.

    • خیام دوست نمی دارم
    پاسخ:
    خاک بر سرِ خیام پس :((
  • ۰۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۱:۱۶
  • بهار ،.

    • اینجوری نگو

    الان گریه می کنم
    پاسخ:
    وای من چرا ملاحظه‌‌ی دل مهربونت رو نمی‌کنم؟
  • ۰۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۱:۲۰
  • بهار ،.

    • خیلی سال بعدی نیست نمیاد

    بیادم میای ور دل من

    برت می دارم می برمت چابهار گردی

    اینهمه هوای شعر و شاعری بیوفته از اون تو بیرون
    پاسخ:
    پس بیاد که من برم ور دل خانومی بالاخره :`)
    آخرین مرتبه ای که چابهار رو دیدم، هشت سالم بود
    چابهار با بهار =))))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم