من ناراحتم. من هروقت ناراحت میشدم، عصبانی هم میشدم ولی الان عصبی نیستم. الان که نه؛ چند وقته وحشی نشدم. حداقل نه به شدتِ قبلا. یعنی قرصهام اثرشونو گذاشتن. از این بابت خوشحالم ولی من ناراحتم. زورِ ناراحتیم بیشتره. ناراحتم ناراحتم ناراحتم. راهحلی که برای ناراحتیم داشتم، "گم و گور شدن" بود. من حتی جیمیل ندارم و این وبلاگ با ایمیل ناموجود سرپاست. دمش گرم ولی من وبلاگمم ناموجود میخوام. من اونقدر ناراحتم که دلم بخواد برای همیشه گم و گور شم و هیچ ردی ازم جلوی چشمت نمونه. برای چشمت مهم نیست ردی ازم جلوش بمونه یا نه اما برای رد من مهمه که جلوی چشمت باشه یا نه. چشمت رو شاید نتونم درک کنم؛ رد خودم رو میتونم. خودم رو میفهمم که به قدرِ گم و گور شدن برای همیشه ناراحته. ناراحت و بیکله. بیکله و خل و چل. سیمکارتمو حتی دارم میندازم دور. خل و چل و ناراحت و بیکله... همه چیو انداختم دور دیگه. ناراحتم. همین.
- ۰۴/۰۲/۰۵